سلام به همه دوستان!یه نثرازخانم مریم حیدرزاده گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد! نامه سی و هفتم نامه سی و هفتم و من برای زندگی تو را بهانه میکنم . . . سلام صاحب بزرگترین کارنامه ی دنیا : از هر اسم لااقل تو یکی داشتی و در کارنامه ات دست کم هر اسم یک بار رقم خورده بود اما یقین دارم هیچکدامشان به زیبایی لحن من به تو دوستت دارم نگفته اند . گفتم اگر به همین منوال پیش بروی که رفتی ٬ من از همه ی اسم های دنیا متنفر می شوم و شدم ٬ زیبا ٬ کشف نشده ترین جزیره ی ساحل بی صخره ی اقیانوس سرریز از صدف قصرسرخ رویاهایم ٬ یکی دو روز مانده به بهمن ٬ طلایی ترین نقطه ی ظهر دلم هوایت را کرد و فارغ از اینکه تو با این دلتنگی چه خواهی کرد وبا کدام بخش از هوای پر از بهارنارنج اردیبهشتی ات پاسخ خواهی داد دلم را زدم به حادثه ٬ حوصله کردی ٬ بعد از سه زنگ اجابت کردی ٬ تمنای بلند و یلدایی رنگ این دل تنگ را و به جای کلمه ی مرسوم پاسخ گویی تلفنت اسمم را زیباتر از هر موجودی توی این دنیای بی رحم صدا زدی و من ماندم که چطور می شود از میان این همه سیم و فرستنده و خط ٬ قلبی را با بیشترین ریشتر لرزاند بدون اینکه شیشه ای حتی ترک بردارد ؟! همه چیز یادم رفت ٬ دلتنگی ٬ اسمم ٬ خاطره های دیروز ٬ تنفر از آن اسم ها ٬ و اینکه چه کسی پشت که نه ٬ روی خط است . زیبا ٬ ظرفیت می خواهد تجربه ی لحظه ای با تو بودن از دور اما پرکشیدن تا اوج ٬ انگار کسی در کمال امنیت سوار بر موجی که همه به دوامش شک دارند آسوده تر از سوار شدن در یک کشتی آرام اقیانوس به اقیانوس سفر کند ٬ زیبا می دانم خواسته ام عین این است که کسی بخواهد ماه را از آسمان بچیند و روی طاقچه ی اطاقش جلوی آینه و کنار شمعدان بگذارد ٬ اما تو بگو من اگر تو را داشتم به کجای این دنیای پر غوغا بر میخورد و تو اگر مال من بودی دیگر چه چیز جز امنیت می ماند که شبانه های من را با دعا به خدا پل بزند ٬ ببخش حس زیاده خواهی که فطری ست چه برسد به اینکه معشوق تو باشی ٬ گمان می کنم اگر تمام چشم ها به اتفاق تک تک دست ها آسمان را به میهمانی التماس و قسم ببرند باز هم چون تو از سر تصورات من هم زیادی ٬ خیال داشتن تو را که نمی دهند هیچ ٬ می ترسم آن را هم از من بگیرند . چقدر قلبم وقتی دوستت دارم تیر می کشد و این چه نعمتی ست ! شاید اگر به قلبی هزار گلوله شلیک کنند تنها به آن تیر بخورد اما به این سادگی ها تیر نمی کشد . این تنها مختص درد عاشقی کشیدن برای توست که به قول حافظ (( درد عشقی کشیده ام که مپرس )) اما تو بپرس ٬ یک سوال بپرس ٬ که با یک کتاب بگویم ٬ چقدر با یک واژه ات طوفان به پا می کنی و با دیگری آفتاب می کاری . باران هم که عضو ثابت دیوانگی های مریم توست . فصل هایم را می سازی و لحن امروزت اصلا طعم زمستان نداشت ٬ سردم نیست ٬ هر کس می لرزد محض خاطر بی رحمی کسی ست که معشوق اوست و او را لرزانده است . آرام آرام سال دارد از نردبان کهنگی پایین می رود و هفت سین و سنبل و بنفشه و عید که کمی بگذرد تولد توست ٬ از حالا به بعد از هرروز به علامت یک روز نزدیکتر شدن به چراغانی زندگی ام یک ستاره روی دیوار اتاقم می کشم پاییز آن بخشی که هنوز ندیده ای ٬ اما حروف اسمت با سرخ حک شده است و تو زردش را داری ٬ شمارش معکوس می کنم تا آمدنت صد و دو روز دیگر مانده تا . . . از همین حال مبارک .
|
About
سلام عزیزم!به وبلاگ من خوش آمدی!امیدوارم ازاین محیط خوشت بیاد! راستی نظریادتون نشه!خوشحال میشم که اسم وبتونودرلیست لیک واسم خودتونوجزاعضای وبم ببینم! نمیدانی که بی توخسته ازشبهای مهتابم ولی باشد به یادت تاسحرگاهان میگریم!
Home
|
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
![]() |
|
![]() |
![]() |
![]() |
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |